اقامون..
به روزهای بازنشستگی ات می اندیشم
موهایت سفید شده اند
قدم هایت دست به عصا
بر خلاف میلت عینک میزنی
هنوز سهراب را بیشتر از شاملو دوست داری
عصرها
با پیراهن سفید اتوکشیده ای
به پارک می روی
گاه پروانه ای نگاهت را می برد تا شبنمی
و مرا یاد می کنی
نمی دانم !
شاید مرده باشم
یا شاید زن پیری شده باشم که
نمازهای ظهرش را در مسجد می خواند
یا …
اما هرچه پیش آید
مانند همین روزها
” دوستت دارم پیرمرد قشنگم ! “
،**********************************
کشتن آدمیراه های ساده ی بسیاری دارد
به صلیب کشیدن
بالای دار بردن
زنده زنده به گور کردن
و این اواخر
اتاق های گاز
اما راه دیگری هم هست
یک راه آرام :
اینکه خوب باشی
آنقدر خوب
که کسی از نبودن تو
بمیرد
دلم برات تنگيده ديه ساده ساده ميگم
دوستتتتتتتتت دارم
[ بازدید : 1440 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ][ چهارشنبه 21 آبان 1393 ] 20:02 ] [ يه عاشق ]
[ ]